من بیست سال است که ساکن یک آپارتمان هستم. آپارتمانی که من در آن زندگی میکنم با بیشتر آپارتمانهای دیگر فرق دارد، گرمی، صمیمیت و دوستی، هنوز بین ساکنان آن قابل احساس است. آنها هنوز همجوشی، سلام دادن و گشادهرویی نسبت به یکدیگر را موضوع مهمّی میدانند. شاید در بیشتر آپارتمانهای بسیاری از کشورها، دیگر چنین گرمی و رابطهای را نتوانید ببینید، این موضوع با دو سه کلمه صحبت با آدمهای دور و برتان قابل درک است.
زندگی بدون رابطهی انسانی، زندگیِ بدون محبت، درونگرایی و درونگریزی و زندگی نیمه قهر، نیمه آشتی با دیگر انسانها، یکی از جدیترین عارضههای عصر حاضر است. باید از این عارضه نجات پیدا کرد.
انسان در رابطه با انسان است که امیدوار میشود، انسان ضمن تماس با دیگر انسانهاست که میتواند دردها و مشکلات خود را برطرف کند. رفتارهای غیر انسانی،تنهایی، درونگرایی بیمارگونه و بیتفاوت بودن به شادی و غمهای دیگران یک مشکل آسیبزا محسوب میشود. اگر اراده بهخرج داده شود، آپارتماننشینی میتواند از آنچه که اکنون هست، بهتر و آرامشبخشتر باشد. برای این کار از طرف تک تک ما آپارتماننشینان کمی تلاش و احساس مسئولییت کفایت میکند، آنچه که اکنون در مورد آن صحبت میکنیم مشکلات کوچکی به نظر میآیند ولی باید توجه داشته باشید که تا وقتی که همین مشکلات بهظاهر کوچک را حل نکنیم به آسایش درونی که لازمهی امنیت روانی ما نیز هست دست نخواهیم یافت.
در یک آپارتمان معمولی تقریباً بیست خانواده زندگی میکنند، آنان حتی برای انتخاب مدیر آپارتمان نیز دچار مشکل میشوند و همگی امور آپارتمان بلاتکلیف و معلّق باقی میماند. حتی گاهاً در پیدا کردن داوطلب برای مدیریت آپارتمان نیز به مشکل برمیخورند، حتی در برخی موارد فردی را از خارج آپارتمان برای ادارهی امور آپارتمان استخدام میکنند. اشخاصی که از قبول مسئولیت فردی، واهمه دارند از قبول مسئولیتهای اجتماعی نیز واهمه خواهند داشت. انسانهایی که به مشکلات پیرامونی خود بیاعتناء هستند و فقط در مورد آن حرف میزنند، اغلب در زندگی فردی خود نیز بیتأثیر و منفعل بهشمار میروند. این موضوع مشکل و بنبستی است که در جهان امروز، انسانهایی که در مجتمعهای بزرگ به صورت دستهجمعی و در کنار هم زندگی میکنند با آن دست به گریبانند.
از منظر جامعهشناسانه این موضوع در رابطه با بیگانگی انسانها نسبت به یکدیگر قابل بحث و بررسی است، انسانهایی که به معلّق گذاشتن مشکلات، عدم مسئولیتپذیری و "هر چه پیش آید خوش آید" گفتن عادت دارند، کار مثبنی انجام نخواهند داد.
آنچه که در عصر مدرن و پسامدرن شاهد آن هستیم خودخواهی انسانهای شهری است. نقطهی شروع خودخواهی انسان شهری معاصر، عدم توجه به حق مساوی هر کس برای خوشحالی و خوشبختی است.
اگر ارادهای بهخرج داده شود میتوانیم در هر مکانی و از جمله آپارتمانها روابطی انسانیتر و گرمتر برقرار کنیم، برای تحقق این امر کمی تلاش از سوی ما عکسالعمل مثبت دیگران را به همراه خواهد داشت و به سرعت افزایش پیدا خواهد کرد. (پایان قسمت اوّل)
کلمات کلیدی
آپارتمان نشینی,آپارتمان,جامعهشناسی آپارتمان نشینی،روابط انسانی,انسان شهری,مسئولیت پذیری,خانواده,مدرن,پسامدرن,مدیریت آپارتمان
- ۹۵/۰۸/۲۳